دسته بندي | مديريت |
بازديد ها | 1 |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 117 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 5 |
اولويت انتخاب
بين مديريت دانش و مهندسي مجدد در سازمان
چكيده
مديريت دانش روشي سيستماتيك براي تشخيص، سازماندهي و به اشتراك گذاشتن دانش در سازمان است كه ميتواند در نهايت به توليد دانش بيشتر در سازمان نيز منجر گردد. امروزه مديران ارشد سازمانها دريافتهاند كه سرمايههاي دانشي در سازمان از اهميت فوقالعادهاي برخوردار بوده و ميبايست توان زيادي را براي مديريت سرمايههاي دانشي و دانش نهفته در فرايندهاي سازمان خود صرف كنند. از طرفي، گاه فرايندهاي سازمان از كارايي كافي برخوردار نبوده و مديران را به انديشههايي چون مهندسي مجدد، فرايندها جهت اصلاح مكانيسمها و فرايندهاي سازمان خود وا ميدارند. ولي سوال اينجاست كه بين مديريت دانش و مهندسي مجدد، كدام يك ميبايست در ابتدا در دستور كار سازمان قرار گيرد تا بهترين نتيجه عايد سازمان گردد؟
اين مقاله به دنبال پيدا كردن پاسخي به اين پرسش است.
مقدمه
سير تغييرات كنوني در فضاي كسب وكار به گونهاي است كه اكثر سازمانها ضرورت تحول را احساس كرده و مرتباً خود را با تغييرات همسو ميكنند. رسانههاي خبري، ما را با اين حقيقت آشنا ميسازند كه مجموعههاي ايجاد شده اغلب سمت و سوي خلاقيت را در پيش گرفتهاند و تغييرات سازماني نيز با چنان سرعتي ميبايست صورت پذيرند تا سازمان با نيازهاي كسب و كار تطابق داشته باشند. همگرايي فناوري اطلاعرساني و فرايند جهاني شدن آن سبب ميشود تا نيازها و ضروريات نسبت به سرعت تغيير و پيشرفتهاي سازماني بيش از پيش احساس شود.
مديريت دانش به عنوان يك استراتژي كاري و شغلي به طور همزمان برروي مرزهاي چندگانه سازمان عمل كرده و نيز ابزاري براي پيشرفت كلي برنامه يك سازمان محسوب ميگردد. مديريت دانش با ايجاد قدرت داخلي در سازمان سعي در برطرف ساختن چالشهاي خارجي را دارد و اين امر با بهرهبرداري از منابع دانش موجود در كاركنان، منابع اطلاعرساني، فناوري اطلاعاتي و كاربردهاي آن و همچنين ارتباط آنها با مشتريان و تامينكنندگان انجام خواهد شد. مفهوم مديريت دانش تعيين كننده ابزاري براي انجام و پيشرفتهاي كاري است كه ميتواند شامل اجزاي مختلف كار، توزيع، توسعه محصولات و خدمات باشد و كليد موفقيت آن در اين نكته نهفته است كه توانايي اجراي فعالانه براي توسعه و بهبود مستمر را در بر داشته باشد.
امروزه همه مديران مكانيسمهاي متعددي را جهت بهبود كارآيي داخلي و مواجه شدن با چالشهاي موثر و متعدد در رقابت تجاري در اختيار دارند، اما در اصل دو عامل عمده و اساسي وجود دارد كه تاثير فراواني در فضاي رقابت براي سازمانها ايجاد ميكنند: مشتريان و كاركنان. كيفيت كار كارمندان، چگونگي همكاري و ياري آنها و زمينههاي مشترك تصميمگيري عوامل برتري و رقابتپذيري سازمان هستند. هم اكنون بيشتر سازمانها، استراتژي مديريت دانش را به عنوان پايه اساسي توان رقابتي سازمان به كار ميبرند. به هر حال، مديريت دانش به عنوان يك استراتژي شغلي تنها وقتي به نتيجه نهايي خواهد رسيد كه نيازهاي اساسي آن برآورده شده باشند. برخي از اين نيازها به قرار ذيل است: